دست‌نوشته‌های سینا شهبازی


آدمی وِلگردم، روزگارم بد نیست!

درشرف ِ یادگیری

پیش‌نوشت: اصلاً دوست ندارم درمورد عقایدم –چه مذهبی چه سیاسی- با کسی بحث کنم (چون راستش مطالعه‌ای در این زمینه نداشتم و دوست ندارم فقط شنونده باشم). این‌ها را هم برای این می‌نویسم که روی دلم نماند. قاعدتاً شما هم بعد از خواندن یا در کنار من قرار بگیرید یا در مقابل من. در هر صوت -اگر با دلیل برایم حرف بزنید- حرف‌تان برایم بسیار ارزشمند است. لذا دوست دارم از نظرات‌تون یاد بگیرم.

اصل بحث:
به واسطۀ شهر و خانوادۀ مذهبی‌ام، ارادت خاصّی به شب‌های اِحیا دارم (جان عزیزتون نگید اَحیا. هنوز هم حریف خانوادۀ خودم نشدم که این عادت‌شون رو ترک بدم ولی زورم به خودم و شما می‌رسد که بگویم اِحیا بر وزن اِفعال است پس بیاییم قرار بگذاریم اگر کسی گفت اَحیا، غیرمستقیم بهش بفهمونیم که اِحیا درسته). این شب‌ها رو دوست دارم چون انگار یاد گرفتم توی این شب‌ها یک خرده خودم باشم  و در محضر آن بزرگوار زار بزنم. به این امید که: آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند / آیا بود که گوشۀ چشمی به ما کنند؟
امسال را هم مثل پارسال تهرون بودم. با اینکه توی پست قبلی یه خرده از رفتار مردم تهران (نه تهرانی‌ها) زیرپوستی انتقاد کردم  ولی خدا را شکر مراسم‌های خوب هم برگزار می‌شه توی این شب‌ها با مردم‌های خوب تهرونی که اتّفاقاً توی این شب‌ها فهمیدم اونا هم مثل خیلی‌های دیگه دل دارند.
امسال تصمیم گرفتم یه جای جدید رو امتحان کنم برای شب‌زنده‌داری‌ام. چون خوابگاه‌مون اطراف پل آزمایش هست، به پیشنهاد یکی از دوستام تصمیم گرفتم مسجد امیرالمؤمین که ظاهراً توی غرب تهران (مرزداران) معروف هست رو امتحان کنم. از صحبت‌های یکی از قدیمی‌هاش می‌شد فهمید که 25سالی رو قدمت دارد این مسجد.
یه قسمت مراسم برایم خیلی آموزنده بود (کلّاً یه عادت بدی دارم که دوست دارم از هرکسی یه چیزی پیدا کنم که ازش یاد بگیرم. تا یاد هم نگیرم، ول‌کن ماجرا نیستم). حجّت‌الاسلام دکتر حمیدزاده (که معتقدند فهم و درک قرآن و نهج البلاغه مهمتر از حفظ کردن آنها میباشد) اومد پشت تریبون برای سخنرانی. صحبت‌هاش برای خودم جالب بود. خواستم علاوه بر یادآوری برای خودم، برای شما هم تکرار کنم تا شاید مثل من، ذوق‌زده بشید و سعی کنید این حرف‌ها رو در حدّ خودمون توی زندگی اجرا کنیم:
1.      باید یاد بگیریم دندان روی جگر بگذاریم و مثل حیوان، مطیع نفس نباشیم. باید رنج ببریم و حرمت نگه داریم تا بالا برویم. (یاد مطلبی از حمید طهماسبی افتادم که چندروز پیش خوندم)
2.      خدا رفیق تنهایی‌ها و بیچارگی‌های بنده‌هاش است. خدا ما را وِل نمی‌کند حتّی اگر همه وِل کنند.
3.      "علی" به عدالت و جوانمردی‌اش زنده است. درگیر بازی شیعه و سنّی نشید [که صرفاً هدف‌شون تجزیه بین ما مسلمان‌ها است]
4.      اینکه "علی علی" بگوییم ولی حقّ همدیگر را رعایت نکنیم، به هیچ دردی نمی‌خورد.
5.      اسلام دین اخلاق و دعا برای دیگران است. پس برای همه دعا کنیم.
6.      مراقب باشیم دنیا سوارمان نشود و در دامن این فریبکار هزارچهره نیفتیم.
7.      حقّ را سانسور نکنید. آن موقع است که جامعه رشد می‌کند چراکه گفتن و شنیدن حقّ، جامعه را به حقّ‌مداری سوق می‌دهد.
8.      در دعاها دنبال نسخۀ خودت باش و "انتخاب" کن تا به مطلوب خودت برسی [راستش اصلاً توقّع نداشتم که یک روحانی هم از "انتخاب کردن" حرف بزند. ظاهراً هنوز بدجوری درگیر استریوتایپ هستم...]
9.      العفو زکات القدرت: بخشش زکات قدرت است یعنی اگر توانستنی هنگام قدرت، از انتقام گرفتن صرف‌نظر کنی، مردی. (مثل حضرت علی که با ابن ملجم نیز بدرفتاری نکرد و حرمت او را نگه داشت)
10.  دنبال دعای عربی نباشید که خدا نه عرب است و نه ترک و نه فارس. خدا همدل و هم‌زبان ماست. با خدا راحت حرفت رو بزن و بدان که او منظور من و تو را خیلی خوب می‌‌فهمد.
11.  شب قدر در طول سال است (مثل شب نیمۀ شعبان) نه صرفاً این چندشب. پس قدر این شب‌ها و قدر خودمان را بدانیم.
پی‌نوشت: راستش هرکدوم از جمله‌هایی که ایشون می‌گفت، اینقدر زیبا و خوب توضیح می‌داد که یه جاهایی شرمنده می‌شدم. انگار با هرجمله‌ایش، یه سیلی هم می‌زد توی گوشم و می‌گفت می‌فهمی چی می‌گم؟ حواست هست به حرفام؟
(اینم عکسی از این بزرگوار)
امیدوار هستم که توانسته باشم حرف این بزرگوار را برای شما نقل کنم. التماس دعا.
سینا شهبازی ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
این خانۀ مجازی را برای این راه انداخته‌ام تا سعی کنم حرفی در دلم نماند و آنها را به اینجا منتقل کنم و خدای ناکرده غمباد نگیرم!
لازم به توضیح نیست که هرآنچه می‌خوانید، بُرشی از تجربیات زندگی من است که ممکن است با آن مخالف یا موافق باشید.
فراموش نکنیم که هرکسی حقّ اظهار نظر دارد پس بیاییم این حقّ را از هیچ کسی، به هیچ بهانه‌ای، سلب نکنیم.
وانگهی اگر با من موافق بودید، که فَبَها. اگر هم مخالف بودید و درعین‌حال احساس کردید قرار است کمکی بکنید، ممنون می‌شوم اگر نظرتان را برایم به اشتراک بگذارید. و اگر همچنان مخالف بودید و احساس می‌کنید که قرار است رنجیده‌خاطرم کنید، تمنّا می‌کنم به صورت چراغ‌خاموش، اینجا را ترک نمایید و من را به خدای خودم واگذار کنید.
باشد که همگی رستگار شویم.
"دانشجوی کوچکی از این کائنات،
سینا شهبازی"
پیوند ها
سینا شهبازی (وبلاگ جدید یک آدم معروف و مشهور)
محمدرضا شعبانعلی (معلمی که راه رفتن و نفس کشیدن واقعی را سخاوتمندانه به من آموخت)
حمید طهماسبی (خدای تجارت الکترونیک)
شاهین کلانتنری (خدای نویسندگی)
امین آرامش (ملقّب به آقای "کار نکن")
علی اختری (نوجوانی که بسیار زود مسیر زندگی‌اش را پیدا کرد)
نجمه عزیزی (شاعر و معمار همشهری من)
شهرزاد (استاد زندگی در زمان حال و استاد توصیف بی‌نظیر لحظه‌ها)
طاهره خباری (عاشق کتاب و کتاب‌خوانی)
معصومه شیخ‌مرادی (عاشق شعر و شاعری و البته صخره‌نوردی)
سارا درهمی (دختر خانمی که مثل خودم، دغدغۀ پیدا کردن مسیر زندگی‌اش را دارد)
پرنیان خان‌زاده (عاشق پیاده‌روی، شعر و بحث‌های فلسفی)
نسرین سجادی (یکی از بامعرفت‌ترین و شجاع‌ترین دوستان من)
کبرا حسینی (از متممی‌های کاردرستی که یکی از دغدغه‌های مشترک‌مان، درست‌نویسی است)
شیرین (به سختی می‌توان به نوشته‌هایش، دست رد زد)
یاور مشیرفر (به قول خودش:‌ یک دیوانه)
محسن سعیدی‌پور (علاقه‌مند به داستان‌های مینی‌مال)
محمدصادق اسلمی (آدمی درونگرا که معشوقۀ خودش را، کتاب می‌داند)
زهرا شریفی (تأملات و تألمات دختر خانمی نویسنده و همیشه خنده‌رو)
زینب رمضانی (دختری بلندپرواز که در اندیشۀ پولدار شدن، مهندس شدن و داستایوسکی شدن است)
پریسا حسینی (کسی که برای من، تداعی‌گر عکس و عکاسی است)
علی کریمی (استراتژیستِ محتوا)
بابک یزدی (استراتژیستِ محتوا)
محمدرضا زمانی (علاقه‌مند به مباحث بازاریابی و فروشندگی)
سحر شاکر (دختری که به عقد دائم لپ‌تاپ خویش درآمده است)