دست‌نوشته‌های سینا شهبازی


آدمی وِلگردم، روزگارم بد نیست!

کاش برایش بیشتر وقت می‌گذاشتم

پیش‌نوشت:

تصمیم‌های لحظه‌ای خودم را دوست دارم. نمی‌دانم به اینجور آدم‌ها -یِ شبیهِ من- مودی می‌گویند یا نه؟ اما هرچه که هست، حال من با آن خوب است و احساس راحتی می‌کنم.

همینجوری یکهویی، تصمیم گرفتم دیگر از تیتر جمعه‌ها با شاهین استفاده نکنم. ولی مدیونید اگر فکر کنید به این راحتی‌ها، قید نوشتن روی کاغذ را بزنم. یک جمعه است و یک نوشتنِ روی کاغذ.

اصل نوشته:

بالأخره خودم را متقاعد کردم تا دوباره، به کانال تلگرام شاهین کلانتری (مدرسه آنلاین نویسندگی) بپیوندم. احساس کردم دیگر از عنوان‌های جالبِ این پست برای نوشتن به وجد نمی‌آیم. شاید دلیل اصلی‌ام برای پیوستن به این کانال نیز، انتخاب موضوعات چالش‌برانگیزتر برای خودم بود. به هرحال احساس می‌کنم بعضی مواقع، خودخواهی چیز خوبی است.

تمرین این هفتۀ خودم را برای‌تان نقل می‌کنم. باشد که اگر شما هم از چنین مشق‌هایی خوش‌تان آمد، برایم بنویسید تا من هم با مدل ذهنی شما، بیشتر آشنا شوم. لذت فوق‌العاده‌ای است که یک کار ثابت را، چند دوست مشترک باهم انجام دهیم.

تمرین:

#فقط3خط دربارۀ چیزی که دوست دارید اما برای آن وقت کافی نمی‌گذارید، بنویسید.

پاسخِ تمرین:

هیچ‌هایک یا مرامی‌سواری. [به تعبیرِ ارشاد نیک‌خواه و به نقل از محمدجواد بانشی عزیز]

چقدر تصور دلنشینی است اگر می‌توانستم در پاریس و حوالی برج ایفل قدم بزنم.

چقدر دوست داشتنی است وقتی چشم‌هایم را می‌بندم و تصور می‌کنم که با یک ماشین روباز، روی پُل گُلدِن گِیت در حال حرکتم.

چقدر خوب می‌شد اگر وقت -و البته جسارت- آن را داشتم که به برج ماکائوی چین بروم و به سرم بزند که بانجی جامپینگ آن را امتحان کنم [فکر می‌کنم اگر جوان‌مرگ شدم، روی قبرم بزنند جوانی که عاشق بانجی‌جامپینگ بود، از بس که در پست‌هایم از بانجی‌جامپینگ گفته‌ام].

و چقدر شورانگیز است اگر بتوانی در کوچه پس کوچه‌های شهر تاریخی رُم (ایتالیا) قدم بزنی و گذشتِ ثانیه‌ها را احساس نکنی و لحظه‌ها را آرام‌آرام برای خودت ثبت کنی.

پی‌نوشت:

این داستان ادامه دارد...

یعنی عملاً بسیاری از مناطقی که در رؤیاهایم دیده بودم را خاطرم نیامد و البته دلم نیامد بازیِ #فقط3خط را خراب کنم. این شد که به همین موارد بسنده کردم.

ولی کمی احساس افسردگی (به معنای عوامانۀ آن) به من دست داد از اینکه هیچکدامِ اینها را تجربه نکرده‌ام. نمی‌دانم می‌شود یا نه، ولی امیدوارم یکی پس از دیگری، بتوانم آنها را تجربه کنم. فکر نمی‌کنم خواسته‌های عجیبی داشته باشم.

سینا شهبازی ۰
سارا درهمی
یعنی اگه بیشتر وقت میذاشتین، الآن اینجاها بودین؟

فکر نمی‌کنم. ولی فکر می‌کنم اگر بیشتر وقت گذاشته بودم و تا حالا آدمِ هیچ‌هایکری بودم، شاید تا 2-3سال دیگه نوبت به پاریس و رم رسیده بود. ولی چیزی که الآن توی ذهنم هست، می‌دونم خیلی بیشتر از اینا طول می‌کشه.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
این خانۀ مجازی را برای این راه انداخته‌ام تا سعی کنم حرفی در دلم نماند و آنها را به اینجا منتقل کنم و خدای ناکرده غمباد نگیرم!
لازم به توضیح نیست که هرآنچه می‌خوانید، بُرشی از تجربیات زندگی من است که ممکن است با آن مخالف یا موافق باشید.
فراموش نکنیم که هرکسی حقّ اظهار نظر دارد پس بیاییم این حقّ را از هیچ کسی، به هیچ بهانه‌ای، سلب نکنیم.
وانگهی اگر با من موافق بودید، که فَبَها. اگر هم مخالف بودید و درعین‌حال احساس کردید قرار است کمکی بکنید، ممنون می‌شوم اگر نظرتان را برایم به اشتراک بگذارید. و اگر همچنان مخالف بودید و احساس می‌کنید که قرار است رنجیده‌خاطرم کنید، تمنّا می‌کنم به صورت چراغ‌خاموش، اینجا را ترک نمایید و من را به خدای خودم واگذار کنید.
باشد که همگی رستگار شویم.
"دانشجوی کوچکی از این کائنات،
سینا شهبازی"
پیوند ها
سینا شهبازی (وبلاگ جدید یک آدم معروف و مشهور)
محمدرضا شعبانعلی (معلمی که راه رفتن و نفس کشیدن واقعی را سخاوتمندانه به من آموخت)
حمید طهماسبی (خدای تجارت الکترونیک)
شاهین کلانتنری (خدای نویسندگی)
امین آرامش (ملقّب به آقای "کار نکن")
علی اختری (نوجوانی که بسیار زود مسیر زندگی‌اش را پیدا کرد)
نجمه عزیزی (شاعر و معمار همشهری من)
شهرزاد (استاد زندگی در زمان حال و استاد توصیف بی‌نظیر لحظه‌ها)
طاهره خباری (عاشق کتاب و کتاب‌خوانی)
معصومه شیخ‌مرادی (عاشق شعر و شاعری و البته صخره‌نوردی)
سارا درهمی (دختر خانمی که مثل خودم، دغدغۀ پیدا کردن مسیر زندگی‌اش را دارد)
پرنیان خان‌زاده (عاشق پیاده‌روی، شعر و بحث‌های فلسفی)
نسرین سجادی (یکی از بامعرفت‌ترین و شجاع‌ترین دوستان من)
کبرا حسینی (از متممی‌های کاردرستی که یکی از دغدغه‌های مشترک‌مان، درست‌نویسی است)
شیرین (به سختی می‌توان به نوشته‌هایش، دست رد زد)
یاور مشیرفر (به قول خودش:‌ یک دیوانه)
محسن سعیدی‌پور (علاقه‌مند به داستان‌های مینی‌مال)
محمدصادق اسلمی (آدمی درونگرا که معشوقۀ خودش را، کتاب می‌داند)
زهرا شریفی (تأملات و تألمات دختر خانمی نویسنده و همیشه خنده‌رو)
زینب رمضانی (دختری بلندپرواز که در اندیشۀ پولدار شدن، مهندس شدن و داستایوسکی شدن است)
پریسا حسینی (کسی که برای من، تداعی‌گر عکس و عکاسی است)
علی کریمی (استراتژیستِ محتوا)
بابک یزدی (استراتژیستِ محتوا)
محمدرضا زمانی (علاقه‌مند به مباحث بازاریابی و فروشندگی)
سحر شاکر (دختری که به عقد دائم لپ‌تاپ خویش درآمده است)