دست‌نوشته‌های سینا شهبازی


آدمی وِلگردم، روزگارم بد نیست!

خود درگیریِ بین سلام و خداحافظی

احسان خواجه‌امیری را خیلی دوست دارم. هرموقع که به آهنگ‌هایش گوش می‌دهم، آرامش فوق‌العاده‌ای را تجربه می‌کنم. به نوعی برایم نوستالژی خاصی را تداعی می‌کند چون هروقت به یکی از پارک‌های شهرمان (پارک شادی) می‌‌رفته‌ام،‌ صدای او را در آنجا می‌شنیدم.

یک آهنگی هست که فوق‌العاده برایم دوست‌داشتنی است. نمی‌دانم، شاید به خاطر غمِ خاصی است که پشت صدایش پنهان شده یا شاید هم به خاطر اینکه بعضی از مواقع در زندگی، باید اینگونه زندگی کرد.

شروع آهنگ، آن حس غم را به آدم القا می‌کند. انگار یکی در حال رفتن است. انگار یکی در حال خداحافظی است. انگار باید دل بِکَنی و بروی. هرچند که خواننده، به ظاهر، این آهنگ را با "سلام‌های متوالی" شروع می‌کند. ولی در پایان و به سختی، با "خداحافظ‌های تلخی" ماجرا را به پایان می‌رساند.

پیشنهاد می‌کنم اگر از احسان خواجه‌امیری تا به حال آهنگی را گوش نداده‌اید، به عنوان اولین تجربه، این آهنگ فوق‌العاده (سلامِ آخر) را دانلود کنید و گوشِ جان بسپارید و غرقِ در متن شعر شوید.

پی‌نوشت:

هرازچندی که احساس می‌کنم که خداوند به من صدای خوبی ارزانی کرده است، در حال و هوای خودم، این آهنگ را زمزمه می‌کنم. وقتی به قسمتِ اوج آهنگ (خداحافظ ای داغِ بر دل نشسته...) می‌رسم، حنجره‌هایم لب به شکایت می‌گشایند و بسیار محترمانه از من می‌خواهند که دیگر بیشتر از این ادامه ندهم.

شاید آنها نفهمند من چقدر احساس خرجِ این آهنگ می‌کنم (به خصوص در آن قسمتِ: تو را می‌سپارم به دامان دریا) و با این حال، نمی‌توانم مثل خوانندۀ اصلی بخوانم. به هرحال، هرکسی را بهر کاری ساختند.

ارادتمندِ شما،
سینا شهبازی.

سینا شهبازی ۰
زینب رمضانی
البته صدام بد هم نیست :)

حدود دوسه سال قاری بودم و دو سری مسابقات کشوری هم شرکت کردم 
ولی از وقتی پای این کنکور لعنتی به زندگیم باز شد کنارش گذاشتم :)
الان در صددم باز هم شروع کنم ولی گمان نمی‌کنم وقت و حالش دست بده !


البته اون وسط مسطا هراز چند گاهی برای دوستان یه دهن آواز میخوندم ولی خب ...

چه جالب. من یه دوست صمیمی داشتم که اون هم قاری بود. هرجا گوش من رو مفت گیر می‌آورد، برام می‌خوند. البته چون می‌دید لذت می‌برم می‌خوند. یکی هم بود که همیشه مسخره‌اش می‌کرد. عین مرغ و خروس می‌زدن توی سر همدیگه. یادش به خیر.

کنکور لعنتی. به جاش از 4سالی که دانشجویی می‌تونی بهترین استفاده رو بکنی. شاید حال نداشته باشی ولی اینکه وقت نکنی رو قبول نمی‌کنم ازت دختر. به همون دلیلی یه جا نوشتم که بهتره بگیم احتمالاً این کار توی اولویت‌هامون نیست.

زینب رمضانی
چقدر دلم می‌خواست می‌تونستم شبیه این خواننده‌های کاربلد یه تصنیف سوزناک رو بخونم ...

ولی چه کنم که ماییم و نوای بی نوایی

اگرم می‌خونی من نمی‌تونستم گوش بدم بهت. به هرحال صدای زن حرام است خواهرم حرام.
(الکی مثلاً تا حالا به صدای زن گوش ندادم.)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
این خانۀ مجازی را برای این راه انداخته‌ام تا سعی کنم حرفی در دلم نماند و آنها را به اینجا منتقل کنم و خدای ناکرده غمباد نگیرم!
لازم به توضیح نیست که هرآنچه می‌خوانید، بُرشی از تجربیات زندگی من است که ممکن است با آن مخالف یا موافق باشید.
فراموش نکنیم که هرکسی حقّ اظهار نظر دارد پس بیاییم این حقّ را از هیچ کسی، به هیچ بهانه‌ای، سلب نکنیم.
وانگهی اگر با من موافق بودید، که فَبَها. اگر هم مخالف بودید و درعین‌حال احساس کردید قرار است کمکی بکنید، ممنون می‌شوم اگر نظرتان را برایم به اشتراک بگذارید. و اگر همچنان مخالف بودید و احساس می‌کنید که قرار است رنجیده‌خاطرم کنید، تمنّا می‌کنم به صورت چراغ‌خاموش، اینجا را ترک نمایید و من را به خدای خودم واگذار کنید.
باشد که همگی رستگار شویم.
"دانشجوی کوچکی از این کائنات،
سینا شهبازی"
پیوند ها
سینا شهبازی (وبلاگ جدید یک آدم معروف و مشهور)
محمدرضا شعبانعلی (معلمی که راه رفتن و نفس کشیدن واقعی را سخاوتمندانه به من آموخت)
حمید طهماسبی (خدای تجارت الکترونیک)
شاهین کلانتنری (خدای نویسندگی)
امین آرامش (ملقّب به آقای "کار نکن")
علی اختری (نوجوانی که بسیار زود مسیر زندگی‌اش را پیدا کرد)
نجمه عزیزی (شاعر و معمار همشهری من)
شهرزاد (استاد زندگی در زمان حال و استاد توصیف بی‌نظیر لحظه‌ها)
طاهره خباری (عاشق کتاب و کتاب‌خوانی)
معصومه شیخ‌مرادی (عاشق شعر و شاعری و البته صخره‌نوردی)
سارا درهمی (دختر خانمی که مثل خودم، دغدغۀ پیدا کردن مسیر زندگی‌اش را دارد)
پرنیان خان‌زاده (عاشق پیاده‌روی، شعر و بحث‌های فلسفی)
نسرین سجادی (یکی از بامعرفت‌ترین و شجاع‌ترین دوستان من)
کبرا حسینی (از متممی‌های کاردرستی که یکی از دغدغه‌های مشترک‌مان، درست‌نویسی است)
شیرین (به سختی می‌توان به نوشته‌هایش، دست رد زد)
یاور مشیرفر (به قول خودش:‌ یک دیوانه)
محسن سعیدی‌پور (علاقه‌مند به داستان‌های مینی‌مال)
محمدصادق اسلمی (آدمی درونگرا که معشوقۀ خودش را، کتاب می‌داند)
زهرا شریفی (تأملات و تألمات دختر خانمی نویسنده و همیشه خنده‌رو)
زینب رمضانی (دختری بلندپرواز که در اندیشۀ پولدار شدن، مهندس شدن و داستایوسکی شدن است)
پریسا حسینی (کسی که برای من، تداعی‌گر عکس و عکاسی است)
علی کریمی (استراتژیستِ محتوا)
بابک یزدی (استراتژیستِ محتوا)
محمدرضا زمانی (علاقه‌مند به مباحث بازاریابی و فروشندگی)
سحر شاکر (دختری که به عقد دائم لپ‌تاپ خویش درآمده است)