دست‌نوشته‌های سینا شهبازی


آدمی وِلگردم، روزگارم بد نیست!

یکی از مزایای نوشتن

پیش‌نوشت (توضیحات اضافه‌ای که می‌توان آنها را ندیده گرفت):

نمی‌دانم چرا ولی همیشه دوست دارم آنچه در ذهنم می‌گذرد را اینجا بنویسم. یکی نداند، انگار کسی -با اسلحه- بالای سرم ایستاده است و من را مجبور کرده است که حتماً در مورد کارهایی که می‌کنم، حساب پس بدهم و آنها را اینجا بنویسم.

به هر جهت، احساس کردم بد نیست مخاطبان این خانۀ مجازی را از تصمیم جدیدی که گرفته‌ام، مطلع کنم.

راستش را بخواهید، تصمیم گرفته‌ام هر چند وقت یکبار، جمله‌ای را انتخاب کنم (خواه با آن موافق باشم خواه مخالف) و در مورد آن، چند خطی بنویسم و به قول اهل فن، چند خطی سیاهه کنم.

احساس می‌کنم با انجام این کار، هم می‌توانم افکار خودم را به چالش بکشم، هم می‌توانم از عقاید دوستان دیگرم باخبر شوم و چه بسا دیدگاهم را تغییر دهم و هم می‌توانم به این بهانه، سرفصل جدیدی را در نوشته‌هایم آغاز کرده باشم.

اصل نوشته:

قرار نیست که چیزهایی را که قبلاً نمی‌دیده‌ایم ببینیم،
قرار است در مورد همان چیزهایی که همیشه می‌دیده‌ایم،
به شیوۀ جدیدی فکر کنیم.
به گونه‌ای که قبلاً هرگز فکر نمی‌کرده‌ایم.

(اروین شرودینگر)

نمی‌دانم جناب اروین شرودینگر در مورد چه چیزی، چنین جمله‌ای را گفته‌اند اما من دوست دارم فکر کنم که ایشان این جمله را در مورد «نوشتن» به کار برده‌اند.

در مورد نویسندگی و نوشتن، قاعدتاً باید اهل فن (از جمله دوست خوبم شاهین کلانتری) اظهار فضل کنند ولی اگر بخواهم دیدگاه خودم را در این زمینه بیان کنم، باید به عرض‌تان برسانم که "نوشتن" با ما چنین کاری می‌کند، حتی اگر خودمان خبر نداشته باشیم.

چیزی که خودم در این مدت تجربه‌اش کرده‌ام، این است که: از وقتی این خانۀ مجازی را راه انداخته‌ام و شروع کرده‌ام به نوشتن، کمی شاخک‌های مغزی‌ام تیزتر شده‌اند. نشانه‌ها را زودتر شکار می‌کنند و مدام به دنبال سوژه‌ها می‌گردند. مراقب هستند تا موقعیتی را از دست ندهند و دوست دارند از هر موقعیت و هر اتفاقی، عایدی‌ داشته باشند و چیزی را برای خود شکار کنند.

اگر بخواهم به تعبیر جناب شرودینگر حرفم را تکرار کنم، وبلاگ‌نویسی (و نوشتن) موجب نشده است که چیزهایی را که قبلاً نمی‌دیده‌ام ببینم، بلکه باعث شده همان چیزهایی را که همیشه می‌دیده‌ام، به شیوۀ جدیدی ببینم و راجع به آنها بهتر و بیشتر فکر کنم.

فکر می‌کنم این (یعنی بهتر دیدن و بهتر فکر کردن راجع به اتفاقات معمولی زندگی‌مان)، یکی از معجزات نوشتن است. اگر شما هم دوست دارید چیزهایی را که قبلاً نمی‌دیده‌اید را بهتر ببینید، به نظرم به نوشتن روی آورید. بعید می‌دانم دستِ خالی به خانه برگردید.

ارادتمندِ شما،
سینا شهبازی.

سینا شهبازی ۰
زینب رمضانی
 سینای عزیز :) شب قشنگت بخیر ... 

چه تصمیم خوبی گرفتی ! ایده‌ی تورو تحسین می‌کنم
فقط تورو خدا بعد ازاین توی انتخاب جمله هات بکن ! اروین شرودینگر منو یاد فیزیک کنکور انداخت وحالمو گرفت ! 
این دانشمندا اگه میدونستن اینقدر ناله و نفرین بچه های پشت کنکوری پشت سرشونه عمرا اگر دنبال علم می‌رفتن ! 
من به شخصه اگر نیوتن زنده بود مسئولیت ترورش رو برعهده می‌گرفتم 

زینب جان،

اصلاً حرف فیزیک زدی، حال منم بد شد.
سال اول دبیرستان که بودم، کتاب یا معلم یا هرنوع متعلقات فیزیک و شیمی و زیست رو که می‌دیدم، جیغ می‌زدم.
از این به بعد باید بگم یه بابایی گفته: فلان و بهمان.
نه من نیوتن رو دوست دارم. یه دوستی داشتم توی سال کنکور که وقتی می‌خواست بهم انرژی بده، مدام می‌گفت: نیوتن من! همین‌ها باعث شدن که به نظر تو نخبه به نظر برسم. والا.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
این خانۀ مجازی را برای این راه انداخته‌ام تا سعی کنم حرفی در دلم نماند و آنها را به اینجا منتقل کنم و خدای ناکرده غمباد نگیرم!
لازم به توضیح نیست که هرآنچه می‌خوانید، بُرشی از تجربیات زندگی من است که ممکن است با آن مخالف یا موافق باشید.
فراموش نکنیم که هرکسی حقّ اظهار نظر دارد پس بیاییم این حقّ را از هیچ کسی، به هیچ بهانه‌ای، سلب نکنیم.
وانگهی اگر با من موافق بودید، که فَبَها. اگر هم مخالف بودید و درعین‌حال احساس کردید قرار است کمکی بکنید، ممنون می‌شوم اگر نظرتان را برایم به اشتراک بگذارید. و اگر همچنان مخالف بودید و احساس می‌کنید که قرار است رنجیده‌خاطرم کنید، تمنّا می‌کنم به صورت چراغ‌خاموش، اینجا را ترک نمایید و من را به خدای خودم واگذار کنید.
باشد که همگی رستگار شویم.
"دانشجوی کوچکی از این کائنات،
سینا شهبازی"
پیوند ها
سینا شهبازی (وبلاگ جدید یک آدم معروف و مشهور)
محمدرضا شعبانعلی (معلمی که راه رفتن و نفس کشیدن واقعی را سخاوتمندانه به من آموخت)
حمید طهماسبی (خدای تجارت الکترونیک)
شاهین کلانتنری (خدای نویسندگی)
امین آرامش (ملقّب به آقای "کار نکن")
علی اختری (نوجوانی که بسیار زود مسیر زندگی‌اش را پیدا کرد)
نجمه عزیزی (شاعر و معمار همشهری من)
شهرزاد (استاد زندگی در زمان حال و استاد توصیف بی‌نظیر لحظه‌ها)
طاهره خباری (عاشق کتاب و کتاب‌خوانی)
معصومه شیخ‌مرادی (عاشق شعر و شاعری و البته صخره‌نوردی)
سارا درهمی (دختر خانمی که مثل خودم، دغدغۀ پیدا کردن مسیر زندگی‌اش را دارد)
پرنیان خان‌زاده (عاشق پیاده‌روی، شعر و بحث‌های فلسفی)
نسرین سجادی (یکی از بامعرفت‌ترین و شجاع‌ترین دوستان من)
کبرا حسینی (از متممی‌های کاردرستی که یکی از دغدغه‌های مشترک‌مان، درست‌نویسی است)
شیرین (به سختی می‌توان به نوشته‌هایش، دست رد زد)
یاور مشیرفر (به قول خودش:‌ یک دیوانه)
محسن سعیدی‌پور (علاقه‌مند به داستان‌های مینی‌مال)
محمدصادق اسلمی (آدمی درونگرا که معشوقۀ خودش را، کتاب می‌داند)
زهرا شریفی (تأملات و تألمات دختر خانمی نویسنده و همیشه خنده‌رو)
زینب رمضانی (دختری بلندپرواز که در اندیشۀ پولدار شدن، مهندس شدن و داستایوسکی شدن است)
پریسا حسینی (کسی که برای من، تداعی‌گر عکس و عکاسی است)
علی کریمی (استراتژیستِ محتوا)
بابک یزدی (استراتژیستِ محتوا)
محمدرضا زمانی (علاقه‌مند به مباحث بازاریابی و فروشندگی)
سحر شاکر (دختری که به عقد دائم لپ‌تاپ خویش درآمده است)