دست‌نوشته‌های سینا شهبازی


آدمی وِلگردم، روزگارم بد نیست!

نکاتی در مورد شهر تاریخی یزد (3)

پیش‌نوشت:

در این نوشته‌ها بنا دارم کمی بیشتر در مورد شهر یزد حرف بزنم. شاید انتخاب مکان‌ها از سایت‌های مختلف باشد و پیشنهادی دوستانم باشد ولی مسلماً تجارب آن منحصر به فرد خودم هست. البته ممکن است کسان دیگری چون من، آن‌ها را تجربه کرده باشند.

اگر دوست داشتید، می‌توانید قسمت‌های قبلی این نوشته را از طریق این لینک (دلیل انتخاب چنین سبک نوشته‌ای) و این لینک (معرفی مختصر امیرچخماق، زندان اسکندر و هتل فهادان)، دنبال کنید.

اصل نوشته:

از آنجایی که احتمال دارد بخواهید در وقت‌تان صرفه‌جویی کنید، حدس می‌زنم تمایل دارید مناطق دیدنی‌ای که کنار هم هستند را در یک زمان ببینید.

اگر همچنان در اطراف زندان اسکندر (مدرسه ضیائیه) و هتل فهادان [همان محلۀ فهادان یا جنگل] پرسه می‌زدید، شاید بد نباشد به این دو مکان پیشنهادی که از طریق کوچه پس کوچه‌های اطراف قابل دسترسی است، سری بزنید.

1 خانۀ لاری‌ها:

خانۀ لاری‌ها از آن دست خانه‌های قدیمی مربوط به دوران قاجار است که به نظرم ارزش دیدن‌اش را دارد. اگر علاقه‌ای به خواندن تاریخچۀ آن دارید، می‌توانید از طریق ویکی‌پدیا مختر اطلاعاتی کسب کنید.

من خودم فقط یکبار به آنجا رفته‌ام. راستش را بگویم، تا به حال بادگیر را از نزدیک ندیده بودم. وقتی به پیشنهاد دوستم، رفتم و زیر بادگیر ایستادم، بی‌نهایت از چنین معماریِ قدیمی‌ای لذت بردم. یعنی خیلی جالب بود که بدون نیاز به برق و کولر، هوای داخل خانه را عوض می‌کردند. تا خودتان زیر بادگیر نایستید، لذتی که من تجربه کرده‌ام را درک نمی‌کنید. اگر با دوستم تعارف نداشتم و او هم حوصله به خرج می‌داد، بدم نمی‌آمد ساعت‌‌ها در آن حوالی پرسه بزنم و به بهانه‌های مختلف، دوباره از زیر آن بادگیر رد شوم.

البته کاشی‌کاری‌های خانه نیز بسیار چشم‌نواز هستند اما بادگیر آن، برای من، یک چیز دیگر بود.

2 مسجد جامع یزد:

یکی دیگر از جاهایی که به نظرم فوق‌العاده ارزشش را دارد که به آنجا بروید و از آنجا دیدن بفرمایید، مسجد جامع یزد است که نیاز به تعریف و توضیح ندارد.

چند باری به آنجا سر زده‌ام. تا الآن پیش نیامده که یک فرد خارجی را آنجا نبینم. جزو معدود جاهایی است که احتمالاً هرکسی که به یزد بیاید، یکبار به آن سر می‌زند.

ضمناً اگر هم اهل پیاده‌روی هستید، شب‌هنگام به آنجا سری بزنید. یک کوچۀ فوق‌العاده‌ای دارد که به شدت هوای دونفره دارد. حتی اگر نفر دومی هم در کار نیست، به شدت پیشنهاد می‌کنم تک و تنها در آن حوالی قدم بزنید ولی مراقب خودتان باشید. درست است که یزد شهری است مذهبی اما به هرحال پیغمبرزاده نیستند. دوست ندارم از شهرمان خاطرۀ بدی در ذهن‌تان بماند.

پی‌نوشت:

احتمالاً پست بعدی در مورد یزد را کمی با فاصله بنویسم. اگر سؤالی در مورد یزد داشتید، می‌توانید به من اطلاع دهید تا با دید بهتری در مورد آن بنویسم.

سینا شهبازی ۰ نظر ۱
این خانۀ مجازی را برای این راه انداخته‌ام تا سعی کنم حرفی در دلم نماند و آنها را به اینجا منتقل کنم و خدای ناکرده غمباد نگیرم!
لازم به توضیح نیست که هرآنچه می‌خوانید، بُرشی از تجربیات زندگی من است که ممکن است با آن مخالف یا موافق باشید.
فراموش نکنیم که هرکسی حقّ اظهار نظر دارد پس بیاییم این حقّ را از هیچ کسی، به هیچ بهانه‌ای، سلب نکنیم.
وانگهی اگر با من موافق بودید، که فَبَها. اگر هم مخالف بودید و درعین‌حال احساس کردید قرار است کمکی بکنید، ممنون می‌شوم اگر نظرتان را برایم به اشتراک بگذارید. و اگر همچنان مخالف بودید و احساس می‌کنید که قرار است رنجیده‌خاطرم کنید، تمنّا می‌کنم به صورت چراغ‌خاموش، اینجا را ترک نمایید و من را به خدای خودم واگذار کنید.
باشد که همگی رستگار شویم.
"دانشجوی کوچکی از این کائنات،
سینا شهبازی"
پیوند ها
سینا شهبازی (وبلاگ جدید یک آدم معروف و مشهور)
محمدرضا شعبانعلی (معلمی که راه رفتن و نفس کشیدن واقعی را سخاوتمندانه به من آموخت)
حمید طهماسبی (خدای تجارت الکترونیک)
شاهین کلانتنری (خدای نویسندگی)
امین آرامش (ملقّب به آقای "کار نکن")
علی اختری (نوجوانی که بسیار زود مسیر زندگی‌اش را پیدا کرد)
نجمه عزیزی (شاعر و معمار همشهری من)
شهرزاد (استاد زندگی در زمان حال و استاد توصیف بی‌نظیر لحظه‌ها)
طاهره خباری (عاشق کتاب و کتاب‌خوانی)
معصومه شیخ‌مرادی (عاشق شعر و شاعری و البته صخره‌نوردی)
سارا درهمی (دختر خانمی که مثل خودم، دغدغۀ پیدا کردن مسیر زندگی‌اش را دارد)
پرنیان خان‌زاده (عاشق پیاده‌روی، شعر و بحث‌های فلسفی)
نسرین سجادی (یکی از بامعرفت‌ترین و شجاع‌ترین دوستان من)
کبرا حسینی (از متممی‌های کاردرستی که یکی از دغدغه‌های مشترک‌مان، درست‌نویسی است)
شیرین (به سختی می‌توان به نوشته‌هایش، دست رد زد)
یاور مشیرفر (به قول خودش:‌ یک دیوانه)
محسن سعیدی‌پور (علاقه‌مند به داستان‌های مینی‌مال)
محمدصادق اسلمی (آدمی درونگرا که معشوقۀ خودش را، کتاب می‌داند)
زهرا شریفی (تأملات و تألمات دختر خانمی نویسنده و همیشه خنده‌رو)
زینب رمضانی (دختری بلندپرواز که در اندیشۀ پولدار شدن، مهندس شدن و داستایوسکی شدن است)
پریسا حسینی (کسی که برای من، تداعی‌گر عکس و عکاسی است)
علی کریمی (استراتژیستِ محتوا)
بابک یزدی (استراتژیستِ محتوا)
محمدرضا زمانی (علاقه‌مند به مباحث بازاریابی و فروشندگی)
سحر شاکر (دختری که به عقد دائم لپ‌تاپ خویش درآمده است)