دست‌نوشته‌های سینا شهبازی


آدمی وِلگردم، روزگارم بد نیست!

عبادت و تفکر

چند مدتی می‌شود که به ترکیب "دوستِ خوب" فکر می‌کنم. احساس کردم که این ترکیب، فراتر از حد فکر و خیال من است ولی یک چیز را عمیقاً باور دارم. نیازی نیست حتماً من باشم و تو باشی و یک فنجان چای، تا حال خوب را تجربه کنیم.

به نظرم، حتی اگر از آن نوشیدنی اعتیادآور صرف‌نظر کنیم، همین که من باشم و دوستان خوبم، برای من کافی است. دوستان خوب، واقعاً غنیمت‌اند. امیدوارم این را از من بپذیرید چرا که باور دارم دیر یا زود شما هم به چنین نتیجه‌ای خواهید رسید، حتی اگر در حال حاضر با من موافق نباشید.

یکی از دوستان خوبم (پرنیان خان‌زاده) به دکتر عبدالکریم سروش ارادت خاصی دارد. معتقد است زندگی امروزش را بی‌نهایت به ایشان مدیون است. البته فکر نمی‌کنم دقیقاً چنین کلماتی را از زبانش شنیده باشم اما احساس و برداشت من چنین است.

به لطف او، من هم کمی با دکتر سروش آشنا شدم. البته آشنایی من و ایشان علاوه بر اینکه یک‌طرفه است، تنها به برخی از توضیحات صفحۀ نه‌چندان معتبر ویکی‌پدیا ختم می‌شود. دوست دارم هرچه زودتر و هرچه بیشتر، با چنین شخصی آشنا شوم. احساس می‌کنم به خوبی می‌توانم خودم و افکارم را به چالش بکشم. به نظر می‌آید که مدتی است این افکار در گوشۀ اتاق فکرم جا خوش کرده‌اند و بهتر است تکانی به آنها بدهم، هرچند که می‌دانم تن‌پروری را بیشتر از این تکان‌های خودآگاه ترجیح می‌دهند.

در کانال تلگرام ایشان، به یک کلیپ تصویری برخوردم -با عنوانِ: #عبادت باید موجب کمال آدمی شود- که احساس کردم بهتر است هرچه سریع‌تر، آن را بررسی کنم. البته اگر بخواهم راستش را بگویم، احساس کردم تنها کلیپی است که اگر به آن گوش دهم، احتمالاً کمی از آن سر در بیاورم. بقیۀ مطالب کانال را احساس می‌کردم نمی‌فهمم و فکر می‌کردم همان بهتر که برایش وقت نگذارم و خودم را درگیر نکنم.

یک جایی ایشان می‌فرماید:

کسی که اهل عقل است، اهل تفکر است، عبادت او هم عبادتی است از جنس تفکر.

در یک جای دیگر در همین کلیپ می‌فرماید:

کسی که اهل فکر است، عبادت‌اش فکورانه است. کسانی که چندان ارتفاعی از جسمانیت نگرفته‌اند، عبادت‌شان جسمانی است یعنی بدنی است یعنی راست و خم شدن است یعنی رکوع و سجود کردن است، یعنی ذکر گفتن است، یعنی سفر رفتن است، یعنی زیارت رفتن است.

این‌ها عمدتاً عبادت‌های بدنی است که می‌تواند البته با امور بالاتری هم همراه بشود و گاهی هم همراه نمی‌شود.

بگذریم از حس بدی که تا چند ثانیه و چند دقیقۀ بعد از این کلیپ تجربه کردم و به فکر فرو رفتم. هنوز که هنوز است، بدون هیچ‌گونه تعارف و هیچ‌گونه شکسته‌نفسی، فکر می‌کنم تا به حال صرفاً عبادتم -که اگر بشود اسم عبادت روی آن خم و راست شدن‌ها گذاشت- صرفاً جسمانی بوده است. هنوز هم چنین است و احتمالاً تا فرداهای دیگر هم چنین خواهد بود. سعی می‌کنم کمی بیشتر با افکار این بزرگ‌مرد روزگارمان آشنا شوم و بتوانم بیشتر از او یاد بگیرم.

پی‌نوشت (اختصاصاً برای دوست خوبم):

پرنیان جان، همین یک کلیپ کافی بود تا من را مجذوب دکتر سروش کند. ممنونم از تمام لطف‌هایی که تا به حال به من داشتی و ممنونم که من را با این بزرگوار آشنا کردی. هرچند که می‌دانم ایشان مخالف‌های زیادی دارند و احتمالاً دنبال کردن ایشان یعنی به چالش کشیدن خود ولی من حاضرم تن به چنین چالشی بدهم: چالشِ "به چالش کشیدن افکار". امیدوارم بتوانم هرروز بیشتر و بیشتر از تو و بقیۀ دوستانم یاد بگیرم.

دوستانِ خوبی مثل تو، واقعاً غنیمت‌اند. امیدوارم قدر شماها را بدانم و من هم متقابلاً برای شما دوست خوبی باشم.

ارادتمندِ شما،
سینا شهبازی.

سینا شهبازی ۰
پرنیان
سینا جان، ممنونم از لطف و مهربانیت. من هم بی نهایت خوشحالم که که نقش اندکی در این زیر و زبر شدن های فکری دارم. من که تمام لذتهای زندگیم مختص این حالاته، که شبی با شک بخوابی و صبح با نور امید برخیزی و آفتابهایی در سرزمین هایی نو در افکارت طلوع کنند.
هرچند که این سرزمینها خاکشون از جنس جواب نیست و نو به نو سوال ایجاد می کنند و به قول مولایم مولانا تشنگی می آورند. 
این عطش گوارای وجودت

پرنیان، من از تو ممنونم که اینقدر با حوصله برام وقت گذاشتی و این همه بهم کمک کردی.

چقدر توصیف‌ات رو دوست داشتم: شبی با شک بخوابی و صبح با نور امید برخیزی... تا حالا این رو خیلی حس نکردم ولی فکر می‌کنم کم‌کمک وقتشه.
خوب شد که همین اول راه بهم یادآوری کردی که به دنبال جواب نباشم و به دنبال آب کم باشم.
ممنونم بابت همۀ خوبی‌هات. بهترین‌ها رو برات آرزو می‌کنم.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
این خانۀ مجازی را برای این راه انداخته‌ام تا سعی کنم حرفی در دلم نماند و آنها را به اینجا منتقل کنم و خدای ناکرده غمباد نگیرم!
لازم به توضیح نیست که هرآنچه می‌خوانید، بُرشی از تجربیات زندگی من است که ممکن است با آن مخالف یا موافق باشید.
فراموش نکنیم که هرکسی حقّ اظهار نظر دارد پس بیاییم این حقّ را از هیچ کسی، به هیچ بهانه‌ای، سلب نکنیم.
وانگهی اگر با من موافق بودید، که فَبَها. اگر هم مخالف بودید و درعین‌حال احساس کردید قرار است کمکی بکنید، ممنون می‌شوم اگر نظرتان را برایم به اشتراک بگذارید. و اگر همچنان مخالف بودید و احساس می‌کنید که قرار است رنجیده‌خاطرم کنید، تمنّا می‌کنم به صورت چراغ‌خاموش، اینجا را ترک نمایید و من را به خدای خودم واگذار کنید.
باشد که همگی رستگار شویم.
"دانشجوی کوچکی از این کائنات،
سینا شهبازی"
پیوند ها
سینا شهبازی (وبلاگ جدید یک آدم معروف و مشهور)
محمدرضا شعبانعلی (معلمی که راه رفتن و نفس کشیدن واقعی را سخاوتمندانه به من آموخت)
حمید طهماسبی (خدای تجارت الکترونیک)
شاهین کلانتنری (خدای نویسندگی)
امین آرامش (ملقّب به آقای "کار نکن")
علی اختری (نوجوانی که بسیار زود مسیر زندگی‌اش را پیدا کرد)
نجمه عزیزی (شاعر و معمار همشهری من)
شهرزاد (استاد زندگی در زمان حال و استاد توصیف بی‌نظیر لحظه‌ها)
طاهره خباری (عاشق کتاب و کتاب‌خوانی)
معصومه شیخ‌مرادی (عاشق شعر و شاعری و البته صخره‌نوردی)
سارا درهمی (دختر خانمی که مثل خودم، دغدغۀ پیدا کردن مسیر زندگی‌اش را دارد)
پرنیان خان‌زاده (عاشق پیاده‌روی، شعر و بحث‌های فلسفی)
نسرین سجادی (یکی از بامعرفت‌ترین و شجاع‌ترین دوستان من)
کبرا حسینی (از متممی‌های کاردرستی که یکی از دغدغه‌های مشترک‌مان، درست‌نویسی است)
شیرین (به سختی می‌توان به نوشته‌هایش، دست رد زد)
یاور مشیرفر (به قول خودش:‌ یک دیوانه)
محسن سعیدی‌پور (علاقه‌مند به داستان‌های مینی‌مال)
محمدصادق اسلمی (آدمی درونگرا که معشوقۀ خودش را، کتاب می‌داند)
زهرا شریفی (تأملات و تألمات دختر خانمی نویسنده و همیشه خنده‌رو)
زینب رمضانی (دختری بلندپرواز که در اندیشۀ پولدار شدن، مهندس شدن و داستایوسکی شدن است)
پریسا حسینی (کسی که برای من، تداعی‌گر عکس و عکاسی است)
علی کریمی (استراتژیستِ محتوا)
بابک یزدی (استراتژیستِ محتوا)
محمدرضا زمانی (علاقه‌مند به مباحث بازاریابی و فروشندگی)
سحر شاکر (دختری که به عقد دائم لپ‌تاپ خویش درآمده است)