دست‌نوشته‌های سینا شهبازی


آدمی وِلگردم، روزگارم بد نیست!

تابستان خود را چگونه گذراندید؟

احتمالاً اکثر ما با این سؤال کلیشه‌ای (و روو اعصابِ) دوران درس و مدرسه آشنا هستیم و نیاز به معرفی بیشتر و توضیحات بنده نیست.

ولی دوست داشتم قبل از اینکه دو ماه باقیماندۀ پیشِ‌روو رو بگذرانیم، قبل از اینکه به چشم‌به‌هم‌زدنی به پایان تابستان نزدیک شویم و فقط حسرت آن بر دل‌مان بماند و قبل از اینکه احساس کنیم کار چندان مفیدی در این ایام مناسب انجام نداده‌ایم، به خودم کمکی کرده باشم. اگر کسِ دیگری هم توانست از آنها ایده بگیرد نوش جانش!

کم از میکرو اکشن نگفته‌ام (در این پست و این پست). هرچند که می‌دانم گفتن کجا و عمل کردن کجا. برای همین فقط کارهایی که تصمیم گرفته‌ام انجام بدهم و یک گام (و چه بسا چند گام) هم در این مسیر برداشته‌ام را می‌نویسم:

1
تصمیم گرفته‌ام سحرخیزی‌ام را ترک نکنم: به نظرم لذتی که در صبح‌بیداری هست، در شب‌بیداری نیست. البته شب را هم دوست دارم ولی صبح یک چیز دیگر است.ه آ

2
تصمیم گرفته‌ام دو پومودورو مطالعۀ آزاد را حفظ کنم و این رکوردی که چند روزی است به آن دست یافته‌ام را رها نکنم: لذتی که در مطالعه است، انصافاً در کارهای دیگر نیست. حس خوبی است که می‌توانی با هر نویسنده، زندگی کنی.

3
تصمیم گرفته‌ام اسباب مزاحمت خوانندگان فرهیختۀ این خانۀ مجازی باشم و هر روز بنویسم، ولو چند خط.

4
تصمیم گرفته‌ام به تن‌پروری خودخواسته‌ام محل نگذارم و بروم و رایگان کار کنم و کار یاد بگیرم. دو سه روز بیشتر نگذشته ولی احساس خوبی دارم. امیدوارم همین احساس مثبتم باقی بماند.

.

.

.

سرتان را درد نیاورم. خلاصه اینکه تصمیم گرفته‌ام امسال "دستاورد و خروجی" داشته باشم و احساس مفید بودن بکنم و مثل سال‌های قبل حسرت نخورم و به خودم بد و بیراه نگویم که امسال هم گذشت و هیچ کاری نکردم (این قسمت را در نهایت خودسانسوری نوشتم و سعی کردم از کلمات منشوری استفاده نکنم). دوست دارم ثانیه به ثانیۀ تابستان امسال را استفاده کنم و احساس نکنم که امسال هم مثل سال‌های قبل "خوب گذشت ولی زود گذشت".

شما هم اگر تصمیم جالبی برای تابستان و یا زندگی خود گرفته‌اید و دوست دارید آن را بنویسید، خوشحال می‌شوم نظرات‌ ارزشمندتان را بخوانم و از آن ایده بگیرم.

سینا شهبازی ۱ نظر ۰

برگی از یک کتاب

برگی از یک کتاب: این قسمت را به معرّفی کتاب‌هایی که در حال خواندن آنها هستم، یا قبلاً خوانده‌ام و برایم جذّاب بوده‌اند و احتمال می‌دم برای شما هم جذّاب باشند، اختصاص می‌دم.


خدا را چه دیدید. شاید به دل شما هم نشست و رفتید خریدید و خوندید و یه بحث مشترک هم برای صحبت پیدا کردیم. ضمن اینکه شاید یه پازل توی ذهن‌تون تکمیل شد که تا حالا شدیداً محتاجش بودید و خودتون از وجودش بی‌خبر بودید.
پی‌نوشت یک: توقّع مالی نمی‌تونم از شما داشته باشم و نخواهم داشت ولی اگر خوندید و به دلتون نشست و بالأخره یه جورایی براتون مفید بود، من رو هم دعا کنید.اگرم شما بخونید و بهم بگید، من دعاتون می‌کنم. قبوله؟ یه به قول فرنگی‌ها Deal؟
پی‌نوشت دو: این عکس را همین الآن از کتابخانه‌ام گرفتم. ردیف پایین سمت راست را اگر بیخیال شویم، ردیف پایین سمت چپ را تازگی‌ها خوانده‌ام (و متأسّفانه تنها کتاب‌هایی است که تا الآن خوانده‌ام). دو ردیف بالا هم در دست اقدام هستند تا یکی پس از دیگری خوانده شوند.
سینا شهبازی ۰ نظر ۰
این خانۀ مجازی را برای این راه انداخته‌ام تا سعی کنم حرفی در دلم نماند و آنها را به اینجا منتقل کنم و خدای ناکرده غمباد نگیرم!
لازم به توضیح نیست که هرآنچه می‌خوانید، بُرشی از تجربیات زندگی من است که ممکن است با آن مخالف یا موافق باشید.
فراموش نکنیم که هرکسی حقّ اظهار نظر دارد پس بیاییم این حقّ را از هیچ کسی، به هیچ بهانه‌ای، سلب نکنیم.
وانگهی اگر با من موافق بودید، که فَبَها. اگر هم مخالف بودید و درعین‌حال احساس کردید قرار است کمکی بکنید، ممنون می‌شوم اگر نظرتان را برایم به اشتراک بگذارید. و اگر همچنان مخالف بودید و احساس می‌کنید که قرار است رنجیده‌خاطرم کنید، تمنّا می‌کنم به صورت چراغ‌خاموش، اینجا را ترک نمایید و من را به خدای خودم واگذار کنید.
باشد که همگی رستگار شویم.
"دانشجوی کوچکی از این کائنات،
سینا شهبازی"
پیوند ها
سینا شهبازی (وبلاگ جدید یک آدم معروف و مشهور)
محمدرضا شعبانعلی (معلمی که راه رفتن و نفس کشیدن واقعی را سخاوتمندانه به من آموخت)
حمید طهماسبی (خدای تجارت الکترونیک)
شاهین کلانتنری (خدای نویسندگی)
امین آرامش (ملقّب به آقای "کار نکن")
علی اختری (نوجوانی که بسیار زود مسیر زندگی‌اش را پیدا کرد)
نجمه عزیزی (شاعر و معمار همشهری من)
شهرزاد (استاد زندگی در زمان حال و استاد توصیف بی‌نظیر لحظه‌ها)
طاهره خباری (عاشق کتاب و کتاب‌خوانی)
معصومه شیخ‌مرادی (عاشق شعر و شاعری و البته صخره‌نوردی)
سارا درهمی (دختر خانمی که مثل خودم، دغدغۀ پیدا کردن مسیر زندگی‌اش را دارد)
پرنیان خان‌زاده (عاشق پیاده‌روی، شعر و بحث‌های فلسفی)
نسرین سجادی (یکی از بامعرفت‌ترین و شجاع‌ترین دوستان من)
کبرا حسینی (از متممی‌های کاردرستی که یکی از دغدغه‌های مشترک‌مان، درست‌نویسی است)
شیرین (به سختی می‌توان به نوشته‌هایش، دست رد زد)
یاور مشیرفر (به قول خودش:‌ یک دیوانه)
محسن سعیدی‌پور (علاقه‌مند به داستان‌های مینی‌مال)
محمدصادق اسلمی (آدمی درونگرا که معشوقۀ خودش را، کتاب می‌داند)
زهرا شریفی (تأملات و تألمات دختر خانمی نویسنده و همیشه خنده‌رو)
زینب رمضانی (دختری بلندپرواز که در اندیشۀ پولدار شدن، مهندس شدن و داستایوسکی شدن است)
پریسا حسینی (کسی که برای من، تداعی‌گر عکس و عکاسی است)
علی کریمی (استراتژیستِ محتوا)
بابک یزدی (استراتژیستِ محتوا)
محمدرضا زمانی (علاقه‌مند به مباحث بازاریابی و فروشندگی)
سحر شاکر (دختری که به عقد دائم لپ‌تاپ خویش درآمده است)