دست‌نوشته‌های سینا شهبازی


آدمی وِلگردم، روزگارم بد نیست!

آهسته و پیوسته

به روایتی از امیر مؤمنان علی (علیه السلام) برخوردم که نوشته بود:

کار کمی که ادامه داشته باشد، از کار زیادی که فرد از آن رنجور و ملول شود، بهتر است.

چه بسیار مفاهیمی که بعد از خواندن همین تک جمله برایم زنده و تداعی شد:

(1)
اینکه میکرواکشنی که آنقدر از آن دَم می‌زنیم، مصداقی از همین کلام امیرالمؤمنین است: به این معنا که اگر کاری را دوست داشته‌ایم (و چه بسا هنوز هم دوست داریم) که انجام دهیم، همین امروز، یک گام بسیار کوچک و جزیی در راستای آن انجام دهیم.

برای مثال اگر می‌خواهید وبلاگی راه‌اندازی کنید، همین امشب چند دقیقه زمان بگذارید و اسم آن را برای خودتان قطعی و مسجل کنید یا اگر اسمی را هم در پس‌زمینۀ ذهنتان آماده دارید، در یکی از سیستم‌های ارائه دهندۀ خدمات (مانند همین سایت "بیان") ثبت‌نام کنید. لازم نیست همین امشب در آن پستی منتشر کنید. همین که ثبت‌نام خود را انجام دهید، یک میکرواکشن در این زمینه محسوب می‌شود و شما را یک گام به هدف خود نزدیک می‌کند.

(2)
اینکه نظم شخصی در 15دقیقه‌ای که در متمم سعی شده به عنوان راهکاری برای نظم شخصی ارائه شود، مصداقی دیگر از همین جمله است: به این معنا که برای کاری که تمایل داریم به صورت عادت در ما نهادینه شود، روزانه (فقط) 15 دقیقه برای آن وقت بگذاریم. با خود عهد ببندیم که این زمان کمتر از 15 دقیقه نباشد، حال آنکه ممکن است هرازچندی دل‌مان بخواهد چند دقیقه‌ای راه م بیشتر از 15 دقیقه به آن اختصاص دهیم.

(تأثیر فوق‌العادۀ معجونِ "میکرواکشن + نظم شخصی در 15دقیقه" را تنها کسانی می‌توانند درک کنند که برای مدتی -هرچند کوتاه- به آن پایبند بوده‌اند.)

(3)
اینکه دارن هاردی در کتاب اثر مرکب، مدام از تغییرات کوچک حرف می‌زند و تأکید می‌کند که مراقب رفتارهای روزمره و سبک زندگی‌مان باشیم، به نظرم مصداقی از همین جمله است. با این تفاوت که امام علی آن را در یک جمله و در یک خط آن را بیان کرده است، این بزرگوار آن را در یک کتاب و در چند 100صفحه.

و در پایان فراموش نکنیم که:

اگر عادتی را به صورت یکباره و فشاری (بخوانید: زوری) به خودمان تحمیل کنیم، همانقدر سریع و فشاری نیز از آن دل‌زده می‌شویم.

یا اگر بخواهم به ادبیات متمم (در درس نظم شخصی در 15دقیقه) بگویم:

فشار بیشتر به ماهیچه‌ی نظم شخصی آن را زود خسته و فرسوده می‌کند.

پی‌نوشت یک:

استاد سخن (سعدی) نیز شعری در همین زمینه دارد که احتمالاً آن را بارها و بارها شنیده‌اید اما تکرار آن خالی از لطف نیست:

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود / رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

پی‌نوشت دو:

در دیار کفر نیز آهنگ‌هایی خوانده و شنیده می‌شود با این مضمون که:

آهسته و پیوسته، مهرت به دل نشسته، حالا جونم به جونت بسته، عَــــــــــــزیزم!

البته این مورد آخر را فقط برایم روایت کرده‌اند. اگرنه، باور بفرمایید ما از آن خانواده‌هاش نیستیم.

ارادتمندِ شما،
سینا شهبازی.

سینا شهبازی ۰
زینب رمضانی
سینا‌ی عزیز :) 
ایام سوگواری اباعبدالله‌الحسین رو بهت تسلیت میگم ، امیدوارم توی این شب‌های زیبا و نورانی من رو از دعای خیرت محروم نکنی .


چه موضوع خوبی رو انتخاب کردی ، متاسفانه خیلی از مردم [ مثلا من !] در پی پیدا کردن یه راه حل سریع و آسون برای رسیدن به خواسته های مختلفشون هستن و اهمیت انجام مداوم یک رفتار مثبت رو درک نمی‌کنن .

در حالی که اگر خودمون رو طوری تربیت کنیم که عملی رو انجام بدیم اون برامون به عادتی تبدیل میشه که بسیار سخت میشه ترکش کرد و اگر اون عمل عمل مفیدی باشه میتونه سرنوشت یه قبیله رو از شرق به غرب ببره !

زینب بانو،

ممنونم که همیشه حواست به مناسبت‌ها هست. منم این ایام رو بهت تسلیت می‌گم و امیدوارم من و تو و بقیۀ دوستان بتونیم از این ایام نهایت استفاده رو ببریم.
عجله نکن دختر خوب. تا این اشتباه‌ها رو مرتکب نشی، خوبی‌های این آهسته و پیوسته بودن رو نمی‌تونی درست و درمون درک کنی. به زمانش که برسه، تو هم به حرف امروز من می‌رسی. البته اگه خودم درست فهمیده باشم.
چقدر با جملۀ آخرت موافقم. بزرگی می‌گه: ما عادت‌های‌مان را انتخاب می‌کنیم ولی این عادت‌های‌مان هستند که ما را می‌سازند. فکر می‌کنم این جمله هم، مصداق حرف تو باشه.
ممنونم بابت کامنت آموزنده‌ات.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
این خانۀ مجازی را برای این راه انداخته‌ام تا سعی کنم حرفی در دلم نماند و آنها را به اینجا منتقل کنم و خدای ناکرده غمباد نگیرم!
لازم به توضیح نیست که هرآنچه می‌خوانید، بُرشی از تجربیات زندگی من است که ممکن است با آن مخالف یا موافق باشید.
فراموش نکنیم که هرکسی حقّ اظهار نظر دارد پس بیاییم این حقّ را از هیچ کسی، به هیچ بهانه‌ای، سلب نکنیم.
وانگهی اگر با من موافق بودید، که فَبَها. اگر هم مخالف بودید و درعین‌حال احساس کردید قرار است کمکی بکنید، ممنون می‌شوم اگر نظرتان را برایم به اشتراک بگذارید. و اگر همچنان مخالف بودید و احساس می‌کنید که قرار است رنجیده‌خاطرم کنید، تمنّا می‌کنم به صورت چراغ‌خاموش، اینجا را ترک نمایید و من را به خدای خودم واگذار کنید.
باشد که همگی رستگار شویم.
"دانشجوی کوچکی از این کائنات،
سینا شهبازی"
پیوند ها
سینا شهبازی (وبلاگ جدید یک آدم معروف و مشهور)
محمدرضا شعبانعلی (معلمی که راه رفتن و نفس کشیدن واقعی را سخاوتمندانه به من آموخت)
حمید طهماسبی (خدای تجارت الکترونیک)
شاهین کلانتنری (خدای نویسندگی)
امین آرامش (ملقّب به آقای "کار نکن")
علی اختری (نوجوانی که بسیار زود مسیر زندگی‌اش را پیدا کرد)
نجمه عزیزی (شاعر و معمار همشهری من)
شهرزاد (استاد زندگی در زمان حال و استاد توصیف بی‌نظیر لحظه‌ها)
طاهره خباری (عاشق کتاب و کتاب‌خوانی)
معصومه شیخ‌مرادی (عاشق شعر و شاعری و البته صخره‌نوردی)
سارا درهمی (دختر خانمی که مثل خودم، دغدغۀ پیدا کردن مسیر زندگی‌اش را دارد)
پرنیان خان‌زاده (عاشق پیاده‌روی، شعر و بحث‌های فلسفی)
نسرین سجادی (یکی از بامعرفت‌ترین و شجاع‌ترین دوستان من)
کبرا حسینی (از متممی‌های کاردرستی که یکی از دغدغه‌های مشترک‌مان، درست‌نویسی است)
شیرین (به سختی می‌توان به نوشته‌هایش، دست رد زد)
یاور مشیرفر (به قول خودش:‌ یک دیوانه)
محسن سعیدی‌پور (علاقه‌مند به داستان‌های مینی‌مال)
محمدصادق اسلمی (آدمی درونگرا که معشوقۀ خودش را، کتاب می‌داند)
زهرا شریفی (تأملات و تألمات دختر خانمی نویسنده و همیشه خنده‌رو)
زینب رمضانی (دختری بلندپرواز که در اندیشۀ پولدار شدن، مهندس شدن و داستایوسکی شدن است)
پریسا حسینی (کسی که برای من، تداعی‌گر عکس و عکاسی است)
علی کریمی (استراتژیستِ محتوا)
بابک یزدی (استراتژیستِ محتوا)
محمدرضا زمانی (علاقه‌مند به مباحث بازاریابی و فروشندگی)
سحر شاکر (دختری که به عقد دائم لپ‌تاپ خویش درآمده است)