پیشنوشت:
مدتی است تمرین #فقط3خط در کانال تلگرامی شاهین کلانتری منتشر نمیشود. گویا قرار است سبک تمرینات به نسبت قبل کمی تغییر کند. اگر چنین روندی ادامه پیدا کند، کمکم باید برای جمعههایم یک فکری بردارم.
اصل نوشته:
این هفتهها چندان برایم حق انتخاب نمانده است چراکه موضوعهای نوشتن #فقط3خط دارد ته میکشد و من به ناچار یکی را انتخاب میکنم. الآن که دارم فکر میکنم، میبینم در این دنیای پر از گزینههای رنگ و وارنگ، هرازچندی اگر با کمبود گزینهها هم مواجه باشیم چندان به جایی بر نمیخورد.
تمرینِ این هفته:
#فقط3خط بنویسید چه موقع از شبانه روز بهترین احساس را دارید چرا؟
دستنوشتۀ من:
فکر میکنم ساعتهایی که میتوانم برای توسعۀ فردی خودم تلاش کنم و البته ساعتهایی که بدون دغدغه و بدون توجه به گذر زمان، میتوانم از لحظهلحظۀ زندگی لذت ببرم، جزو بهترین ساعات من در هر روز به شمار بروند.
یکی از لذتبخش ترین زمانهایی که برای توسعۀ فردیام انتخاب کردهام و مدتی است که سفت و سخت به آن چسبیدهام، همین «وبلاگنویسی» است. آنقدر این ساعت را دوست دارم که از صبح در سرم میچرخد که امروز چه بنویسم و چه ننویسم؟ عاقبت هم وقتی پشت لپتاپم مینشینم و به تعبیری مسلح میشوم، نوشتهام با آنچه که فکر میکردم از زمین تا آسمان فرق میکند.
یکی دیگر از ساعتهایی که برای من بیش از حد دلنشین است، آخر شبهاست. آرامشِ انتهای شب و سکوتِ ابتدای صبح را بسیار دوست دارم. معمولاً هم سعی میکنم هیچکدامشان را از دست ندهم.
«پیادهروی»، (معمولاً) حسن ختام شبهای من است و صبحها را _البته اگر خواب نمانم_ با «صبحانهای لذیذ» و سپس «کتابخوانی» شروع میکنم.
وبلاگنویسی، پیادهروی، صبحانهای جانانه و در نهایت کتابخوانی ما را بس. احتمالاً حضرت حافظ اگر در دوران ما زندگی میکرد، با همین کلمات یک شعر میگفت که حالش را ببرید.
ارادتمندِ شما،
سینا شهبازی.