پیشنوشت:
هانیه خانم روزبهانی در شمارۀ 355 مجلۀ موفقیت به بررسی مفهوم "نوازش" از دیدگاه "نظریه تحلیل رفتار متقابل" پرداخته بود. راستش را بخواهید، اسم تحلیل رفتار متقابل (Transactional Analysis یا به قول اهل فن TA) حتی تا چندسال پیش به گوشم حتی نخورده بود. چند باری هم به گوشم میخورد ولی آگاهانه خودم را به کوچۀ علی چپ میزدم و خودم را درگیر این بازی نمیکردم، هرچند که دوست داشتم یک روزی بتوانم سلسله درسهای این قسمت را در متمم (+) دنبال کنم.
امیدوار (و البته مطمئن) ام که در اینجا، توقع ندارید این موضوع را چندان باز کنم چرا که متمم به زیبایی هرچه تمام، این کار را انجام داده است ولی احساس کردم بد نیست برداشت خودم را از متن جالبی که اخیراً خواندهام، با شما دوستانِ جان به اشتراک بگذارم.
اصل نوشته:
اریک برن، بنیانگذار نظریۀ تحلیل رفتار متقابل در روانشناسی، از مفهومی به نام "عطش یا "گرسنگی نوازش" صحبت کرده است. همان چیزی که ما به نام نیاز به شناخته شدن، مورد توجه قرار گرفتن و به حساب آورده شدن در نظر میگیریم. یا به تعبیری، همان مفهومی که محمدرضا شعبانعلی در یکی از فایلهای رادیو مذاکره میگوید:
Recognition. Babies cry for it, Adults die for it.
به رسمیت شناخته شدن. بچهها برایش گریه میکنند، (حال آنکه) بزرگترها برایش میمیرند.
نکتۀ جالبی که در این مقاله ذکر شده بود، این بود که ما همیشه به دنبال نوازشهای مثبت (مثل لبخند دوستی به ما) نیستیم بلکه ممکن است هرازچندی آنقدر دچار فقر نوازشی باشیم و آنقدر گرسنه باشیم که حتی نوازشی منفی (مثل اخم کردن دوستی به ما) را به نبودِ نوازش، ترجیح دهیم. همان اصلیم که اریک برن ادعا میکند: بودن هر نوازشی بهتر از نبود آن است. [فکر میکنم ممکن است مواقعی آنقدر درب و داغان باشیم که حتی حاضر باشیم از کسی بد و بیراه بشنویم به جای آنکه طرف مقابل، بیتفاوت از کنار ما بگذرد. امیدوارم چنین شرایطی را هیچکس، هیچوقت و در هیچکجا، تجربه نکند. هرچند که میدانم دعایم سخت سادهلوحانه است.]
یک مطلب دیگری که از این مقاله آموختم، مفهوم "بانک نوازشی" بود. بانک نوازشی مفهومی ذهنی است و معتقدند اگر موجودی بانک نوازشی ما باز یک مقداری کمتر شود، باعث بیماری ما میشود. دقیقاً عین حساب بانکی که اگر بیش از حد از آن برداشت شود، با مشکل مواجه میشویم، شبیه همین داستان در مورد بانک نوازشیمان نیز صادق است و باید مراقب باشیم به تناسب به این بانک اضافه کنیم و کمکم از آن برداشت کنیم تا موجودی ما ته نکشد.
در پایان نیز پیشنهاداتی برای افزایش موجودی بانک نوازشیمان مطرح شده بود از جمله "خویشتننوازی" که میتواند شامل هدیه خریدن برای خودمان، مهمان کردن خودمان به غذایی که دوست داریم، به مسافرت رفتن و مواردی از این قبیل باشد. هرچند که نویسنده معتقد بود که حویشتننوازی، هرگز نمیتواند جایگزین مفهوم دیگرنوازی (نوازشهایی که از دیگران میگیریم) شود.
فکر میکنم کامنت گذاشتنِ من در وبلاگ و وبسایتهای دوستان خوبم که هرروزه به آنها سر میزنم میتواند مفهومی از همین نوازش باشد. میتوانم فقط آنها را بخوانم و بیتفاوت از کنارشان بگذرم و میتوانم کمی صبر کنم و برایشان کامنتی بگذارم تا این حال خوب را هر دو طرف تجربه کنیم.
البته خوشحالم که این خانۀ مجازی هم خوانندگان ثابت و رهگذری دارد که با کامنت گذاشتن وقت و بیوقتشان، من را خوشحال میکنند و برای ادامۀ مسیر به من انرژی میدهند.
امیدوارم شما نیز از خواندن چنین مقالهای به وجد آمده باشید، البته اگر تا به امروز با چنین مفهومی آشنا نشده باشید.
ارادتمندِ شما،
سینا شهبازی.