پیشنوشت (توضیحات اضافهای که میتوان آنها را ندیده گرفت):
نمیدانم چرا ولی همیشه دوست دارم آنچه در ذهنم میگذرد را اینجا بنویسم. یکی نداند، انگار کسی -با اسلحه- بالای سرم ایستاده است و من را مجبور کرده است که حتماً در مورد کارهایی که میکنم، حساب پس بدهم و آنها را اینجا بنویسم.
به هر جهت، احساس کردم بد نیست مخاطبان این خانۀ مجازی را از تصمیم جدیدی که گرفتهام، مطلع کنم.
راستش را بخواهید، تصمیم گرفتهام هر چند وقت یکبار، جملهای را انتخاب کنم (خواه با آن موافق باشم خواه مخالف) و در مورد آن، چند خطی بنویسم و به قول اهل فن، چند خطی سیاهه کنم.
احساس میکنم با انجام این کار، هم میتوانم افکار خودم را به چالش بکشم، هم میتوانم از عقاید دوستان دیگرم باخبر شوم و چه بسا دیدگاهم را تغییر دهم و هم میتوانم به این بهانه، سرفصل جدیدی را در نوشتههایم آغاز کرده باشم.
اصل نوشته:
قرار نیست که چیزهایی را که قبلاً نمیدیدهایم ببینیم،
قرار است در مورد همان چیزهایی که همیشه میدیدهایم،
به شیوۀ جدیدی فکر کنیم.
به گونهای که قبلاً هرگز فکر نمیکردهایم.(اروین شرودینگر)
نمیدانم جناب اروین شرودینگر در مورد چه چیزی، چنین جملهای را گفتهاند اما من دوست دارم فکر کنم که ایشان این جمله را در مورد «نوشتن» به کار بردهاند.
در مورد نویسندگی و نوشتن، قاعدتاً باید اهل فن (از جمله دوست خوبم شاهین کلانتری) اظهار فضل کنند ولی اگر بخواهم دیدگاه خودم را در این زمینه بیان کنم، باید به عرضتان برسانم که "نوشتن" با ما چنین کاری میکند، حتی اگر خودمان خبر نداشته باشیم.
چیزی که خودم در این مدت تجربهاش کردهام، این است که: از وقتی این خانۀ مجازی را راه انداختهام و شروع کردهام به نوشتن، کمی شاخکهای مغزیام تیزتر شدهاند. نشانهها را زودتر شکار میکنند و مدام به دنبال سوژهها میگردند. مراقب هستند تا موقعیتی را از دست ندهند و دوست دارند از هر موقعیت و هر اتفاقی، عایدی داشته باشند و چیزی را برای خود شکار کنند.
اگر بخواهم به تعبیر جناب شرودینگر حرفم را تکرار کنم، وبلاگنویسی (و نوشتن) موجب نشده است که چیزهایی را که قبلاً نمیدیدهام ببینم، بلکه باعث شده همان چیزهایی را که همیشه میدیدهام، به شیوۀ جدیدی ببینم و راجع به آنها بهتر و بیشتر فکر کنم.
فکر میکنم این (یعنی بهتر دیدن و بهتر فکر کردن راجع به اتفاقات معمولی زندگیمان)، یکی از معجزات نوشتن است. اگر شما هم دوست دارید چیزهایی را که قبلاً نمیدیدهاید را بهتر ببینید، به نظرم به نوشتن روی آورید. بعید میدانم دستِ خالی به خانه برگردید.
ارادتمندِ شما،
سینا شهبازی.