این روزها دارم به خودم میقبولانم که یک ملاک واحد برای درست نوشتن وجود ندارد. نمیتوان به طور مطلق گفت "وطنم" درست است یا
این روزها دارم به خودم میقبولانم که یک ملاک واحد برای درست نوشتن وجود ندارد. نمیتوان به طور مطلق گفت "وطنم" درست است یا
چند مدتی است که سعی کردهام به صورت منظم و روزانه، هرچند دقایقی کم، مطالعه داشته باشم. از روندی که تا بدینجا طی کردهام راضیام. ولی هروقت به فکر کتابهایی میافتم که نخواندهام (+)، عذاب وجدان میگیرم. البته احتمالاً قرار نیست همۀ آنها را بخوانم اما فکر میکنم کتابهای بسیار ناب و محشری در میان آنها باشد برای همین سعی میکنم یکی یکی، آنها را بخوانم. الآن که نگاه کردم، دیدم از آن 30 کتاب، 7 کتاب را خواندهام و تا چند روز دیگر، 8 ُمین کتاب را نیز تیک خواهم زد.
دوستان متممی زیادی در لابهلای کامنتهایشان به کتاب "نفحات نفت: جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت نفتی" اشاره کرده بودند و من آن را در گوشهای یادداشت کرده بودم تا در فرصتی مناسب، آن را بخرم و بخوانم اما هنوز ظاهراً وقتش نرسیده بود. البته کمی هم اسمش برایم سنگین بود (و با خودم میگفتم: نفحات؟ جستار؟ وِل کن بابا. این کتاب در حد من نیست) و فکر میکردم قاعدتاً باید محتوای کتاب نیز چنین باشد و برای همین بود که احتمالاً آن را به تعویق میانداختم. ولی بعدترها فهمیدم که نفحات به معنای "بوهای خوش" است و احساس کردم چه اسم بامسمایی: نفحاتِ نفت.
گذشت و گذشت و این پیشنهاد در ذهنم ماند تا اینکه دوست خوبم، پویا شیخ حسنی نازنین، به من پیشنهاد مؤکد کرد که این کتاب را بخوانم. من هم علی رغمِ میل باطنیام، آن را به دیدۀ جان پذیرفتم و آن را خریدم و شروع کردم به خواندن.
چند صفحهای از آن را ورق زدهام. چقدر خوشحالم که به حرفش گوش کردهام. به نظر من ارزشش را داشت تا قبل از مرگم با رضا امیرخانیِ عزیز، آشنا شوم. تا همینجایی که او را Follow کردهام، جزو نویسندگان مورد علاقهام شده است و در به در دنبال فرصتیام تا بقیۀ قلمهای او را بخوانم.
انتخاب قسمتی از کتاب برایم سخت دشوار است. از خیر آن، فعلاً، میگذرم ولی دوست دارم تغییری را که در مدل ذهنی من به وجود آورد، عرض کنم.
تا قبل از این کتاب، به صورت جدی از کار دولتی بدم نمیآمد و حتی بدم نمیآمد که تا مقطع دکترا ادامه دهم و هیأت علمی دانشگاه شوم. مدتی گذشت و نظرم نسبت به کار دولتی به صورت خنثی درآمد (یعنی نه علاقهای داشتم و نه نفرتی) اما بعد از خواندن این کتاب (آن هم نه به صورت کامل)، حالم دیگر از کار دولتی به هم میخورد. از کسانی که برای دولت زحمت میکشم بسیار سپاسگزارم و اتفاقاً پدر خودم نیز کاری دولتی دارند اما اگر از من بپرسید، به هیچ وجهِ مِنَ الوجوه حاضر نیستم تن به کار دولتی دهم و حاضر نیستم از این شیر نفتی، سوء استفاده کنم. امیدوارم در عمل نیز بتوانم پای حرفم بایستم.
ارادتمندِ شما
سینا شهبازی